اوج و فرود گردشگری در اسلام
با دقت در سفرنامه هایی که به جای مانده به این نتیجه می رسیم که آنچه از قرن سوم و تا قرن هفتم وجود دارد ، سیاحت مسلمانان است به کشورهای خاورمیانه و خاور دور ، مانند: ژاپن ، آفریقا و اروپا . جهانگردان مسلمان گزارش سفر خویش را در کتاب های جغرافیایی و یا در تحقیقات تاریخی و عقیدتی ارائه داده اند . و در این دوران خبری از رفت و آمد سیاحان و اروپایی و مردمان غرب مسیحی نیست . گویا آنان هیچ گونه علاقه ای به گردشگری نداشته اند . از قرن هشتم به بعد ، به ویژه در قرن دهم می بینیم که جریان گردشگری به طور دقیق به عکس جریان یافته است . جهانگردان مهم را غربی هایی تشکیل می دهند که به سرزمین های شرق روی آورده و گزارش های گوناگونی از آداب ، میراث فرهنگی ، شیوه های حکومتی ، اجناس و محصولات شهرهای اسلامی داده اند . خبری از جهان گردان مسلمان نیست و یا اگر وجود دارد ، در محدوده ی سفر حج و از منطقه ای اسلامی به منطقه ای دیگر است . در این مقطع کمتر کسی با سیاح مسلمان در مغرب زمین برخورد می کند . در این دوران سفرنامه نویسی و گردشگری در اختیار جهانگردان غربی است و در دنیای اسلام علاقه ای به آن دیده نمی شود . رمز این تغییر و دگرگونی چیست ؟ چرا کسانی که علاقه ای به جهان گردی نداشته اند ، به حرکت و تکاپو می افتند و مردمانی که در دوران سخت دنیا را می پیمودند بی تمایل به سفر می شوند ؟ به نظر می رسد که علت عمده ی این تغییر با رشد اقتصادی و فرهنگی جوامع بستگی دارد . زمانی که دنیای اسلام و جهان شرق پرچمدار تمدن و پیش رفت بودند و برای دست یابی به حقایق و علوم تلاش می کردند ، جهانگردی در شرق از رونق بالایی برخوردار بود و سیر و سیاحت در اختیار مشرقیان مسلمان ؛ زیرا هم از توانایی های مادی لازم برخوردار بودند و هم به کسب دانش و نشر آن اهمیت می دادند و هم دانشمندان و جامعه از ارزش والایی برخوردار بودند . در آن زمان دنیای غرب مسیحی دوران تاریک قرون وسطی را می پیمود و مردمان آن از آگاهی های علمی بی بهره بودند و از جهت فرهنگی و اقتصادی دوران نکبت و سیاهی را می گذراندند . از این روی ، جایی برای سیر و سیاحت در اندیشه آنان نبود . آن زمان که دنیای غرب راه پیشرفت را در پیش گرفت ، سیر و سیاحت فرنگیان به دنیای شرق آغاز شد .
با ضعف دنیای اسلام و قدرت یافتن غرب ، جهانگردان غرب در شرق زیاد شدند و آنان پیش تازان تسخیر سرزمین های اسلام بودند . برابر اطلاعاتی که وجود دارد خاخام ها و کشیشان یهودی و مسیحی در این کار پیشگام بودند و گاهی آنان همراه با گروه های اعزامی رسمی به شرق می آمدند . غربیان در این سفرها تا آن جا که توانستند میراث فرهنگی و یادگارهای تمدن اسلامی را به غارت بردند . موزه های انگلستان ، فرانسه ،آمریکا و آلمان و روسیه با آثاری تزیین شده است که از جهان اسلام و از جمله ایران به غارت رفته است . آنان بناها را ویران می کردند تا سنگ های با ارزش آن را به غارت ببرند . البته در این خیانت ، غارتگران و جاهلان داخلی نیز نقش داشتند . در کتابخانه های آنها به ویژه کتابخانه ی واتیکان ، نسخه های خطی نگاشته های اسلامی فراوان دیده می شود . جهانگردان غربی پیام آور غارت و تجاوز و پیش قراول یورش به حوزه ی اسلامی و بانی غارت میراث فرهنگی مسلمانان بودند .
آن چه مسلم است کسی می تواند جهانگردشگریگرد باشد که از توانایی های مادی کافی برخوردار باشد ، چه آن ابزار را دولت در اختیار او قرار دهد . یا خود از ثروت کافی بهره مند باشد و یا این که با تجارت و کار سفرهای خویش را ادامه دهد .
امروز نیز ، جریان جهانگردی از غرب به شرق ، رونق بیشتری دارد و این ناشی از توسعه و پیش رفت و علمی و توان اقتصادی آنهاست ؛ چرا که به نظر می رسد دنیای اسلام هنوز به مرحله ی رشد کافی نرسیده و خودباوری کامل را در نیافته است .
*برگرفته از مطالب گردآوری شده توسط رئوف موسوی*